چینی گل قرمز
وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
چینی گل قرمز
15 / 5 / 1398 ساعت 18:16 | بازدید : 670 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ظرف ها را می شویم و سینک ظرفشویی را 

کمی وایتکس کاری وقت زیادی نمی گیرد . اما ... 

اما دارد. بوی وایتکس که بلند می شود داد ِِ همسر بالا می رود 

سرش را از تلویزیون به سمت آشپزخانه می چرخاند 

_: اَه باز بوی گندش را درآوردیییی ؟؟!!! 

لبخند ریزی می زنم می گویم : تمام شد 

سرش درد می گیرد و خُلقش تنگ می شود . 

_: بیا بشین نمی خواد ظرف بشوری حالا 

بذار من برم اون وقت هر قدر خواستی از این کوفتی استفاده

کن

من ( طلبکارانه ) : کمک که نمی کنی دست کم غر نزن.

چایش را نصف نیمه رها می کند و با دلخوری می رود که لباس 

کارش را بپوشد و راهی شود .

جمعه است کمی بیشتر از روزهای معمول خوابیده ایم 

بیدار می شوم . او زودتر بیدار شده 

آرام تکیه داده  و صدای تلویزیون را در حد ِِ نشنیدن کم کرده 

چای هم آماده کرده ، شاهانه تر از این هم داریم ؟! 

بیدار اما با چشم بسته کمی در رخت خواب می مانم 

این هم خودش قسمتی از زندگی است .

دستی به سر و رویم می کشم و ... 

صبحانه که می خوریم می گوید باید آرمیچری را سیم پیچی 

کند 

با این که برای این کار ، کُنجی در اتاقی دیگر برای خودش 

درست کرده با این حال روزنامه ای زیر دستش پهن می کند تا 

همین جا کنار من ، کارش را انجام دهد 

سیم های سوخته و لاکی که روی آنها ست کمی بوی تن

سوختگی را در هوا می پراکند اما آزار دهنده نیست . یکهو یادش

می افتد که مبادا بویش برای من که عادت ندارم اذیت کننده 

باشد . می گوید : اگر اذیتی .. حرفش تمام نشده می گویم : نه

سرش را خم کرده روی آرمیچر و دارد نقشه ی سیم کشی اش را

درمی آورد ، وقتی اینطور دقیق می شود خودش هم نمی داند

که چقدر خواستنی می شود 

کارش تمام شده حالا باید روی سیم های مسی ِِ نازکِِ آرمیچر لاک 

بریزد . اینجا را دیگر نظرخواهی نمی کند .با این که هوا 

بسیار سرد است 

یک راست می رود توی پارکینگ 

بهش می گویم همین جا انجام بده . می گوید : نه بوش ( بوی 

لاک ) خیلی تند است اذیتت می کند ... عجب پلی تیکی می زند

البته که می دانم تلافی معرفتش را چطور درآورم 

عشق بین ما این طور ی ست 

نه کافه ای رفتیم و نه دو فنجان قهوه سفارش دادیم 

نه جلوی چشم همه کیک دهان هم گذاشتیم 

هر چه بود بین من بود و او 

ما از لای کتاب قصه ها نیامدیم 

ما هم عصبانی می شدیم 

دلخور می شدیم

گاهی حرفی و دل شکستنی

گاهی داد و بیدادی 

اما آخرش حرمتی داشت عشقمان که قهر و خشممان اگر کوه یخ

هم بود به لبخندی و بوسه ای ذوب می شد و می رفت 

کاه می شد و در باد فراموشی گم می شد 

افسوس می خورم که ظرف های عشق امروز رنگ و لعابش گرچه

بیشتر است اما چرا نمی تواند جای چینی های گل قرمز 

دیروز را بگیرد 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2486
:: باردید دیروز : 4045
:: بازدید هفته : 9416
:: بازدید ماه : 58842
:: بازدید سال : 2190631
:: بازدید کلی : 6090810